اقتصادی و گردشگری گردش |
|||||||||||||||||
پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 8:20 :: نويسنده : دوزال
نقش دولت در اقتصاد اسلامی
شواهد تاريخى دخالت دولت اهداف اقتصادى دولت
روش شناسي اقتصادىاسلامي اجزاء روش شناسی ازدیدگاه اقتصاد کلاسیک وعلوم اجتماعی 1- پیش ورزی ها = اندیشه های پیش زمینه ای هستند که درآن علم آزمون مورد تائید قرار نمی گیرد این پیش فرضها اصول موضوعه برای تحلیل علمی رفتاری فرض میشوند. 2- ماهیت داوری = ارزشی است که دانشمند باید در دوره تحقیق علمی خود اتخاذ کند . اصولا تجزیه وتحلیل علمی هر موضوع اصلی باید کاملا بی طرفانه باشد 3- بخش اثباتی = واقعیت راوصف کرده روابط علت ومعلولی مورد بررسی قرار میگیرد اسلام وعلم اقتصاد این که اسلام راه کامل وجامع زندگی درحوزه های اقتصادی وغیر اقتصادی است اصل پذیرفته شده است که امروزه به ندرت ازسوی مسلمانان یاغیر مسلمان به چالش کشیده می شود در قرنهای گذشته محققان اسلامی احتیاجی به تاکید بر این مطلب نداشتند چون درک آنها از دوکلمه دین واسلام مثل تعریف این دوکلمه دردنیای مدرن اسلامی به ویژه در طول دوقرن اخیر به وسیله استعمار ونفوذ فرهنگی غرب درمعرض تعریف قرار نگرفته بود. منابع اسلامی یعنی قران وسنت تاکید دارد رفتار اقتصادی اسلام : 1- درچارچوب هنجارهای اسلامی 2- ارزشهای اخلاقی - الگوهای رفتاری که قران وسنت تعریف میکنند قرار میگیرد. در آیات مکی قران که دردوره پیش از هجرت قرار گرفته دوران قانون مند شدن اصول عقاید اسلامی واظهار نظر منتقدانه درباره الگوهای رایج رفتاری بوده _ درباره الگوهای رفتار اقتصادی در روابط تجاری است . علم اقتصاد تعریف زمان ومکان که بر اصول قواعد وشریعت هست . چارچوب قلمرو علم اقتصاد را تشکیل می دهد. و بخش دستوری علم اقتصاد اسلامی اشاره دارد به این معنا که اگرمردم روابط اسلامی راچنانچه ازمنابع اصلی اسلامی استخراج شده اند رعایت کنند امور چگونه خواهد بود تعریف تاج الدین ازسیاست کلان اقتصادکلان بحث میکند وبه علم اقتصاد دستوری اشاره دارد واین تعریفهای دستوری فقط درچارچوب نظام اقتصاد اسلامی که بخشی ازچیزی است که اسلام به پدید آوردن آن درزمینه از راه اعتقاد ایمان وتلاشهای بشری فراخوانده است به کار میرود . دسته دوم تعریفها که خان و عرف ارائه می دهد : خان – رفتار بشر در چارچوبی که به واسطه نظام اقتصاد اسلامی فراهم شده به طور کامل مطالعه نظام اقتصاد اسلامی راپوشش داده اند. تعریف صدر = ممکن است که دراین دسته از تعریفها جای گیرند شهید صدر = تحت عنوان وظیفه علمی ووظیفه مکتبی به علم اقتصاد اسلامی وامیگذارد وظیفه علم اقتصاد اسلامی از یک سو کشف وضعی است که متغیرهای زندگی واقعی در جامعه ای که نظام اقتصادی اسلامی را اجرا میکند واز سوی دیگر پرده برداشتن ازماهیت خود نظام اقتصاداسلامی است . قلمرو علم اقتصاد عبارت است که رفتار بشر باهمه جوانب آن تحت هرنوع از ارزشهای اخلاقی مذهبی وداخل تمام چاچوب های اجتماعی سیاسی وقانونی نظریه های اقتصاد باید بتواند رفتار مومنان وغیر مومنان رادرجهت پیگیری اهداف مادی توضیح دهد این نظریه ها باید قابلیت درک انگیزه های تامین مالی براساس ربا – قیمت کذاری مبتنی بر بیع مدابحه وتامین مالی مشارکتی بر اساس مشارکت سود وزیان راداشته باشد. علم اقتصاد اسلامی : عبارت است از به سبب تمرکز آن برآنچه باید انجام شود ومطالعه سیاستهای کلان در جامعه اسلامی براین که موقعیتهای رفتاری معین چگونه وبه سوی چه اهدافی باتصمیم عام از جانب مقام های صلاحیت دار باید تغییر کند می تواند تااندازه ای مناسب باشد . علم اقتصاداسلامی به طور کلی به صورت زیر شاخه ای از علم اقتصاد که با نظام اقتصاد اسلامی وتاثیر آن بر متغییرها وتصمیمهای اقتصادی سروکاردارد تاآن جاکه به نظریه اقتصاداسلامی مربوط میشود نظریه اقتصاداسلامی وسیله است که به مااجازه می دهد واکنش اقتصادی مردان وزنان را درچارچوب نظام اقتصاد اسلامی درک کنیم وسیاستهای مناسب برای تبدیل (هست ) به (باید) یا برای چگونه ترسیم کردن (باید )درحوزه زندگی مسلمانان راپیشنهاد دهیم . اجزاء اقتصاد اسلامی 1- ارزشهای به دست آمده از قران وسنت ومنابع مرتبط با آن 2- قضایای اثباتی که از طریق علم اقتصاد سنتی وارد علم اقتصاد اسلامی میشود 3- قضایای اثباتی که ازطریق قران وسنت وارد علم اقتصاد اسلامی میشود 4- روابطی که مسلمانان ودیگران ممکن است ازطریق مشاهدات تحلیل وتجزیه کشف کنند گستره اقتصاد اسلامی :پدیده های اقتصادی رادرسراسر جامعه بشری اعم از اسلامی یاغیر اسلامی مطالعه میکند این بحث میتواند ازسوی قران وسنت پشتیبانی شود . این دو منبع توجه مارا به روابط متغییرهاجلب میکند که به رفتار مسلمانان محدود نشده وبارفتار تمام انسانها ارتباط دارد موضوع اقتصاد اسلامی به جامعه اسلامی محدودنیست بلکه شامل همه رفتارهای اقتصادی اعم از موافق یامخالف با اسلام میشود. چنین نگرشی بازیابی از هدف جهان شمول اسلام درباره تبیین جهان در مقیاس بزرگ به جای تبیینی است که اقتصاد اسلامی رابه مسلمانان اختصاص دهد. رابطه اقتصاد اسلامی باسنت قران وسنت سه مقدمه اساسی رابرای اقتصاد اسلامی فراهم می آورد = نخستین مورد این است که پایه نظام اقتصاد اسلامی از قران وسنت وفقه ودیگر علوم اسلامی که برپایه قران وسنت استوارند استخراج میشود ودومین مورد آنست که این دویگانه منبع معتبر برای ارزشهای موردنیازدر تحلیل اقتصادی هستند – درقران وسنت نوع دیگری از اطلاعات وجود دارد که همچون قضایای ارزشی که درباره حلال وحرام هستند .نیست – بلکه بر برخی متغییرها یاروابط مهم اقتصادی میپردازد. نقش ارزشها 1- انتخاب پیش فرض 2- انتخاب موضوعات برای تحلیل 3- انتخاب متغییرهایی از میان متغییرهای بی شماری که بر هرپدیده اقتصادی تاثیر میگذارند وشایستگی مطالعه دارند 4- انتخاب روشها ومعیارهایی برای آزمون و تایید فرضیه ها چهار مسیر اساسی که بوسیله ارزشها وارد فرایند تحلیل اقتصادی می شوند 1- انتخاب پیش فرض ها 2- انتخاب موضوعات برای تحلیل 3- انتخاب متغییر ها ی مناسب برای مطالعه 4- انتخاب روشها و معیار ها برای تایید وآزمون به طور خلاصه فروض وارزشها همگی میتوانند تحت عنوان قضایای هنجاری باارزشها داده شوندچه این قضایا صریح باشند وچه غیر صریح جنبه اثباتی علم متاثر از واقعیت عینی است بنابراین درک ما ازواقعیت از دو عامل نشات میگیرد: 1- اجزای واقعیت 2- ارزشهایی که به طور قطع لازم است در مرحله تحلیل ازآنها استفاده کنیم باترکیب این دوجزء قضایای اثباتی یک تحلیل اقتصادی باروابط سببی ومسببی به دست ماید اصول روش = ساختار نظریه الگوهای علمی هرنظریه علمی از سه رکن تشکیل شده است : اصل موضوعه " تعیین شرایط وقوع حادثه " پیش بینی حادثه یااتفاقی که رخ میدهد اصل موضوع :عبارتست از اصل انگیزه یاقضیه ای که خود محقق مقرر میدارد ویژگیهای اصل موضوعه آن است که تقریر ان نیازمند ارائه دلیل وبرهان نیست وهمچنین لازم نیست که براثر تجربه پدید آمده باشند اصل موضوعه بیان یک علت یاانگیزه برای عمل وعکس العمل انسانها واشیا به ترتیب هر علوم انسانی وطبیعی است . ركن دوم =معرفی شرایطی است که طی آنها حرکت مورد نظر ازموضوع مورد مطالعه سر میزندویکی ازتفاوتهای علمی باقضایای فلسفی همین است که حوادث پیش بینی شده رخ میدهد در حالی که قضایای فلسفی همیشه ودر همه جا صادق هست البته این شرایط باید ملموس باشد وقابل مشاهده تا حضور وفقدان آنها به سهولت درک شوند. رکن سوم = رخدادی است که پیش بینی میشود درصورت حضور شرایط یاد شده اتفاق خواهد افتاد این حادثه یارفتار نیز باید قابل مشاهده باشد وازنظر حدوث نیز به شکل یک قضیه باشد 1= اقتصاد اثباتی میلتون فرید من فریدمن به تجزیه و تحلیل اقتصاد اثباتی پرداخته است اقتصاد اثباتی سعی دارد تا حد ممکن خودرابه قواعد علمی در علوم فیزیکی نزدیک سازد لذا به بررسی آنچه هست میپردازد نه آنچه باید باشد دراین مورد داشتن یک فرضیه یافروض تقریبی خوب ونه لزوما منطبق باواقع گرایی اصل قرار میگیرد . برنقش نرخها در مدل سازی تاکید زیادی میکندودرجداسازی مقوله های ارزشی ازمبانی نظری وعملی اسرار میگردد. 2= رویکردمارکسیستی رویکرد مارکسیستی بویژه مکتب شیوه تولید بدون تردید یک نحوه نگرش بدیل در تحلیل پدیده های اقتصادی کشورهای جهان سوم محسوب میشود . واژه هاومفاهیمی چون امپریالیسم انحصارات طبقه ومبادله نابرابر در سطح گستردهای در ادبیات توسعه جای خودرابازکرده است . این مکتب بایک پیش ذهنیت سیاسی وبااستفاده از ابزار تحلیل تاریخی به چگونگی شکل گیری وسیطره شیوه تولید سرمایه گذاری میپردازد واز جنبه سلبی نظریه های گذشته رامورد نقد وبررسی قرارمیدهد وبایک وجه ایجابی زمینه های پایه گذارینظریه جدید رافراهم میاورد. 3= روش شناسی نظریه فرانک دراین روش شناسی به تجزیه و تحلیل روش شناسی ازنظریه وابستگی میپردازیم ساختار تبیینی. وروایت فرانک از نظریه وابستگی درسه =حالت تبیین ساختار ی= تبیین هدفمند= تبیین تبعی ساختارتبینی =براثر شش مورد= قلمرو – باروری –پیش بینی – موجه بودن وبررسی های واقع بینانه وپذیرش مفاهیم نظری تجزیه وتحلیل میشود . موضوع مورد بحث فرانک ارتباط بین توسعه یافتگی وعقب ماندگی می باشد وابستگی مفهوم کلیدی در الگوی متروپل – اقمار است که بر الگوی ماهیت ارتباط به کار گرفته میشود . 4= هرشمن ونظریه روش شناسی آن دراین بخش الگوی انگاره گی در مقابل قوانین عمومی قرار دارد دیدگاه وی دیدگاه جامعه نگری میباشد لذا ازدید اوبه کارگیری قوانین جهان شمول همراه باپیش بینی موفقیت آمیز نمیتواند تنها راه حل مورد قبئل برای تائید باشد درک رخدادها از طریق شناسایی مکان ومرتبه آنها در یک شبکه مدل نقش نما قابلتعیین است . ازدید وی روشهای صوری از تبیین ماهیت واقعیتهای اجتماعی عاجزند و دراین قسمت مفهوم واقعیت بر اولی دلالت دارد. 5= نظریه شومپیتر اقتصاد دانی است که با نوآوری ها و گسترده اندیشی خود رخنه ای عظیم در دنیای محمدود و محصول اقتصاد دانان نئوکلاسیک پدید آورد او ایده جهان شمول ونظریه های مرسوم را کودکانه تلقی کرد وضرورت احاطه دانش اقتصاد دانان به رشته های علمی مرتبط را گوش زد کرد . دومقوله نوع آوری وگسترده اندیشی رابیماری خطرناکی تلقی کرد . نظریه توسعه اومعماری آنترپرونور(کارآفرینی) رادر راه اندازی فعالیتهای اقتصادی الزامی دانست . شومپتر نه تنها استفاده از ابزارهای اقتصاد و تحلیل های آماری درتبیین پدیده های اقتصادی راردنمیکند که خود مشوق این رشته محسوب میشود. 6= نظریه گونارمیردال اوتلاش میکند تااز نظره پردازه های محض گذر کرده ومبانی ارزشی وارزشها رادر نظریه ها وارد نماید به بیان دیگر میتوان گفت وی نظریه های موضعیت وغیر جانبداری را تلقی میکند که مبانی ارزشی در آنها وارد شده است .گونارمیردال معتقد است مبنای استدلالها باید شکل واقعی به خود گیرد ودرک واقعیت داشتن دیدگاههای نظری است واین دیدگاه متکی براعتقاد به دو مقوله بار ارزشی و بار نظری است بنابراین اومعتقد است که نحوه ارزش گذاری ها راباید شناخت ومبنای این شناخت را واقعبینانه بودن دیدگاه معرفی کرد . 7= نظریه آرتورلوئیس به نظر ارتورلوئیس اقتصاد به مثابه فن آوری ودانش پروری است ازاین نظر وی درمقابل نئوکلاسیکها قرار دارد ومعتقد است که باید مفاهیم نظری مفید در اقتصاد راازنوشناخت . واین به معنی رد نگرش نئوکلاسیکها نیست بلکه وی در برخی موارد نظریه ها ودیدگاه آنها رامفید ودربرخی موارد غیر ضروری قلمداد میکند او همچنین در مورد اقتصاد اثباتی وتکیه بر تکرارپذیری آزمونها میگوید که نظریه های تکامل اجتماعی رانمیتوان همانند نظریه های علم زیست شناسی براساس پایه های محکم تجربه پذیر وتکرار پذیر بنا نهاد تاکید بر پارادایم نیوکلاسیک ها منجر به محدود کردن گستره دیدگاه نظری وبازماندن از درک واقعیات کشورهای جهان سوم هست . اومعتقد است تاثیر نظریه جدید مستلزم متقاعد کردن افراد کیفی است وتنهاتوسل جستن وابزارهای فنی وفنون آماری ومحاسباتی میتواند بسیار گمراه کننده باشد . استفاده های علم از مکتب : 1= نظریه های علمی – شکل قضایای فلسفی رادارند وباید کلی بر حسب قابل تبدیل برهمه شمول باشند . ویک رابطه علت ومعلول درمیان عامل برونزا وعامل درونزا باشد 2= دانستن اعتبار روش تجربی در کتب معرفت هست بدین معنا که این روش علم یقین هست یا نه + بعلاوه نوع هستی موضوع خود علم یا آن وجه از موجودات که مورد مطالعه قرار میگیرد بوسیله فلسفه تبیین می شود چه نوع وجودی دارد؟ 3= استنباط اصول موضوع هست اصول مذبور هدف یاانگیزه رفتار رادر علوم انسانی برعکس غریضه های حیوانی وگرایشهای جامداتی بیان میکند. البته اصل موضوع خود یک قضیه هست البته قضیه ای که نه درفلسفه ثابت شده است نه در علم . حسن انتخاب اصل موضوعه این است که باکمک برهان واستدلال به رابطه علمی برسد. .تائید تجربی رابطه حاصله نه نشانه درستی اصل موضوع هست ونه تائید غلط . 4= مسئله مشکل یاموضوع مورد مطالعه رابه عالم معرفی مینمائید ازنظر مکتب باید رفع شود تابرای سیاست گذاران روشن شود 5= هنگام الگوسازی هم دنیای خارج راتجربه میکند وهم دنیای ایده ال راترسیم میکند 6= الگوی تعادل عمومی نیازمند تبیین تابع رفاه اجتماعی است تانکته بهینه رامعیین کند. استفاده مکتب از علم 1= درعلم اقتصاد فرض میشود که تصمیم اشخاص تابع دوعالم سلیقه وامکانات ایشان است پیداست که مکتب برتشکیل سلیقه نقش به سزایی دارد نظام ارزشی هرمکتب عامل سازنده سلیقه افراد آن مکتب است 2= امکانات ومحدودیتها ی مصرف کننده باآن روبروست برتصمیم آن موثر است. 3= مکتب وضعیت متعادل رابرای اهل علم واقتصاددانان مشخص میکند مکتب میتواند برهدایت دست اندازان وانتقال آن از وجه نابهینه وبهینه مددجوید وضع مطلوب ازنظر مکتب وضعیتی است عادلانه که درتمام مراحل تولید –توزیع کاساندان : پس از شاهنشاه ایران او نخسین شخصیت قدرتمند کشور ایران بوده است . کاساندان تحت نام ملکه٢٨ کشور آسیایی در کنار همسرش کورش بزرگ حکمرانی میکرده است . مورخین یونانی ( گزنفون ) از ویبا نیکی و بزرگ منشی یاد کرده است . آریاتس : یکی از سرداران مبارز هخامنشی ایران در سالهای پیش از میلاد . مورخین یونانی در چند جا نامیکوتاه از وی به میان آورده اند . چهار شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 11:26 :: نويسنده : دوزال
در تکمیل گفته های برادر ، می گویم علم اقتصاد یعنی « علم تخصیص بهینه منابع محدود ». واقعیت این است که منابع ( چه طبیعی مثل زمین ، آب و چه غیر طبیعی مثل نیروی کار ، سرمایه ) همواره محدود می باشد. علم اقتصاد آمده است تا این منابع محدود را به صورت بهینه ای به افراد یا بنگاه های اقتصادی تخصیص دهد. حالا این بهینه چه معنایی دارد بماند!! توضیح : اگر سوالی مرتبط با بهینه بودن دارید لطفا به مباحث پرتو مراجعه کنید. در غیر اینصورت فعلا به مفهوم این واژه گیر ندهید. نکته مهم دیگر آنکه ، من همچنان مصر بر این مطلب می باشم که تعریف این دو واژه از دید نگارنده شفاف شود. فرهنگ فارسی عمید ، معانی زیر را برای این دو واژه ارائه داده است: - اقتصاد : میانه روی کردن ، میانه روی در هر کاری، به اندازه خرج کردن ، تعادل دخل و خرج را نگاه داشتن - عشق : شیفتگی، دلدادگی ، دلبستگی ، دوستی مفرط بر این اساس به نظر می رسد تعریف «عشق» از ذهنیت عموم شفاف تر از تعریف «اقتصاد» می باشد. بنابراین فقط به معنای واژه «اقتصاد» گیر می دهیم. دو نکته در تعریف واژه اقتصاد ( تاکید می کنم «واژه» اقتصاد نه «علم» اقتصاد ) وجود دارد : ۱- میانه منظور نه حد زیاد است نه حد کم. یعنی متوسط. نه افراط نه تفریط ۲- اندازه یا تعادل ، مترادف با معنای میانه نمی باشد. و تعریف خودش را دارد و بستگی به ظرف تعادل ( جایی که تعادل قرار است آنجا اتفاق بیافتد ) دارد. * نکته اساسی : اگر چیزی در حد میانه خرج شود ، لزوما به معنای رسیدن به حد تعادل نیست. می خواهم بگویم چه بسا تعادل یک سیستم ( این واژه را برادر تعریف کند لطفا ) از افراط یا تفریط حاصل شود!! بنابراین تعریف اندازه یا تعادل هم خودش داستانی دارد که اگر بخواهم همه واژه ها را برایتان تعریف کنم که باید بروم فرهنگ عمید ۲ را بسازم و از کار اصلی ام می مانم. توضیح ۱: فعلا به همین بسنده کرده ، زیاد گیر ندهید تا ذهن اولیه خواهر و برادر در مورد این موضوع روشن تر شود. بنابراین باید به این دو واژه و ترکیب اضافه ی حاصله از آنها بیشتر فکر کنم تا در مرحله بعد از عرضه ، تقاضا و نقطه تعادل عشق بنویسم. توضیح۲ : بیا!! دیدی چه زود نوشتم برادری؟جبران همه ننوشته هایم یا سپیدنوشت هایم! توضیح ۳ به برادر جهت رفع سوء تفاهم حاصله: «امکانپذیری» یا «معناداری» یک مفهوم را میدهند. برادرجان چرا یکی را رد کرده اید و دیگری را تایید؟ دو سوال مطرح است که هر دو مترادف می باشند : امکان دارد این دو واژه کنار هم باشند؟ اگر این دو واژه کنار هم باشند معنادار می باشند؟ که شما سریعا چنین فرضیه مهمی را رد نموده اید! حرف آخر۱ : هنوز در رد یا قبول این فرضیه تردید دارم! حرف آخر ۲ : با توضیحات بالادو چیز مشخص شد: ۱- علم اقتصادبه طور خلاصه علم تخصیص بهینه منابع محدود است ۲- واژه « اقتصاد» دو معنای متضاد در خود مستتر دارد (یک : میانه. دو : تعادل و اندازه ) حرف آخر ۳ :جالب است که واژه اقتصاد عشق راخودمان ساخته ایم اما دارم فکر می کنم که منظورمان ازمضاف « اقتصاد» ، علم اقتصاد بوده یا مفهوم خود واژه؟؟نکته بسیار ظریفی است. پیشنهاد ۱: به مفهوم این ترکیب اضافی بیشتر فکر کنیم. پیشنهاد۲ : برادر پاسخگو به ابهامات پاسخ دهند لطفا. در ضمن تقاضامندم به اچ صفر و اچ یک تان بگویید اینقدر در تست فرضیات شتابزده عمل نکنند. خاطرتان هست که در مباحث اقتصاد خرد ابتدا چند صد صفحه اندر تعاریف اقتصاد و اینها گفته می شود ، بعد به سراغ عرضه و تقاضا و خط قیمت و مسائل پیشرفته تر می روند!
آدام اسمیت را به عنوان پدر علم اقتصاد می شناسند. وی در نخستین کتاب علم اقتصاد که به ثروت ملل مشهور است عنوان می دارد که میزان ثروت یک کشور به دارایی طلا و نقره مرتبط نمی شود٬ بلکه ثروت کشورها حاصل تولید کالا٬ توانایی نیروی کار و ... است. کتاب آدام اسمیت به قدری در عرصه اقتصاد مهم است که وی را پدر علم اقتصاد می دانند. نگرش پایه ای اسمیت به موضوعات اقتصادی مانند تقسیم و تخصص نیروی کار٬ بهره وری و بازارها باعث گسترش علم اقتصاد طی ۲۰۰ سال گذشته گردیده است.
در دوره حاضر و به ویژه پس از گسترش کاربری فناوری اطلاعات و ارتباطات و همچنین ارائه نظریات گوناگونی پیرامون جایگاه نوآوری در رشد اقتصادی - توسط افرادی مانند شومپیتر - اقتصاد دانش محور در ادبیات اقتصادی جهان مطرح گردید و مورد توجه قرار گرفت. اقتصاد دانش محور اقتصادی است که در آن دانش عامل ایجاد ثروت به حساب می آید. جمله معروفی است در اقتصاد امروز که٬ ثروت بستگی به میزان دارایی٬ پس انداز پولی٬ زمین تحت تملک٬ میزان محصولات کارخانه و یا تعداد کارگران بنگاه اقتصادی ندارد بلکه مهمترین شاخص ثروت٬ میزان اطلاعات٬ دانش و آگاهی است. به هرحال در هر دوره و مبتنی بر شرایط هر عصر٬ موضوع ثروت در اقتصاد یکی از مفاهیم بسیار اساسی و تعیین کننده است که بررسی شیوه های شکل گیری٬ انباشت و مصرف آن می تواند نتایج ارزشمندی را حاصل کند. پس از این توضیح خلاصه که کاملا اقتصادی است٬ به سراغ موضوع بحث خودمان می روم. سوال اینجاست که در اقتصاد عشق چه چیز ثروت به حساب می آید.
به نظرم در اقتصاد عشق٬ مهمترین ثروت دوست داشتن است. به بیان دیگر در اقتصاد عشق کسی ثروتمندتر است که بیشتر دوست داشته باشد و بتواند ظرفیت های لازم در این جهت را در خویش فراهم نماید. خودمانیم٬ هر کس بتواند بیشتر و بهتر دوست داشته باشد - و روی این بهترش تاکید بیشتری دارم! - می تواند عشق را بیشتر رونق بدهد و آن را به صورت مناسب تری ابراز کند. در واقع این دوست داشتن است که معیار غنا و توانگری در اقتصاد عشق به حساب می آید.
اگر ثروت ملت ها در اقتصاد دیگران طلا و نقره٬ میزان تخصص کارگران٬ قدرت چانه زنی٬ اطلاعات٬ دانش و یا هر چیز دیگری باشد٬ در اقتصاد عشق ما و آن هنگام که سخن از تعالی انسان ها در میان است٬ دوست داشتن می تواند نقشی غیرقابل انکار ایفا نماید.
مرتبط با این موضوع حرف های زیادی در ذهنم دارم که ترجیح می دهم پس از اظهار نظر خواهر آنها را بیان کنم. آیا خواهرم موافق است که ثروت در اقتصاد عشق ما٬ دوست داشتن است؟
نگارنده: برادر...
خواهر بنا به درخواست برادر از قاعده يادداشتهاي يك در ميان تبعيت نمي كند و بالاخره يكجوري بايد كم كاري اين چند روز خود را جبران كند. در اين پست مي خواهيم به آن سه سوال كذا كه هميشه در علم رايج اقتصاد جنجال برانگيز و مورد بحث است ، بپردازيم!
اقتصاددانان همواره سه سوال اساسي در علم اقتصاد كالاها و خدمات مطرح مي كنند كه ما با استفاده از متدولوژي شبيه سازي كه در پست قبلي توضيح داديم مبناي كار تاسيس اين وبلاگ است ، مشابه همين سه سوال را در علم اقتصاد عشق مطرح مي كنيم :
1- چه چيز بايد از انواع گستره كالاها و خدمات توليد شود ؟(What)
2- چگونه براي توليد آن بايد عوامل گوناگون را با هم تركيب نمود ؟(How )
3- كالا يا خدمات براي كه توليد مي شوند ؟(For Whom )
پاسخ پرسش اول ( چه چيز) : با توجه به تك محصولي بودن در اقتصاد عشق ، سوال اول موضوعيت ندارد. به عبارتي عشق تنها خدمتي است كه در علم مذكور توليد ، عرضه يا ارائه مي شود.
پاسخ پرسش دوم ( چگونه ) : عوامل گوناگوني كه اين پرسش مطرح ساخته است ، در علم رايج اقتصاد عواملي از قبيل زمين ، كار ، ماشين آلات بوده است. در علم اقتصاد عشق ، عوامل لازم و دخيل در عرضه انواع عشق ( لازم به ذكر است عشق به صورت يك طيف در نظر گرفته شده است كه از ذهن خواهر به لحاظ كيفيت ، عمق و ... مي تواند متفاوت باشد و خود انواعي دارد كه بعدا به آن مي پردازيم ) مي تواند محيط فردي ، درك عقلاني هر فرد ، قلب و احساسات مشتقه از آن و ... باشد. نحوه تركيب اين عوامل مي تواند منجر به توليد انواع عشق ها شود. ( اينجاس كه آدم تازه فرق عشق با عشق رو مي فهمه! اينجاس كه مثلا تازه آدم مي فهمه چه بسا عشقي كه يه برادر سببي به خواهرش عرضه مي كنه موثرتر و مداوم تر از عشقي باشه كه يه برادر واقعي به آدم عرضه نمي كنه! اينجاس كه به فرض مثال اگه دو نفر داشته باشي كه عاشقت باشن تازه مي فهمي كدومشون دازن عشق اصيل تر و عميق تري بهت عرضه مي كنن. اينجاست كه از روي زندگي هايي كه متلاشي شدن تازه مي فهمي ، توليد و عرضه عشقايي قلابي انجام شده يا اينكه عشق توليد شده مثه يه كالا معيوب يا مثه يه خدمت ناكامل بوده و خدمات پس از فروش نداشته و ....آخيش. خيالم راحت شد يكم غير رسمي حرف زدم. آخه اين بخش كه چه طوري تركيب قشنگي از دل و عقل و شناخت و اينا بچيني كنار هم تا يه عشق بي نقص يا حداقل كم نقص توليد بشه ، خيلي مهمه و همش مباحثيه كه تو اين بخش يعني پرسش دوم مطرحه. اينجا جا داره كه از سر فوران احساسات و عواطفم به برادر بگم خيلي عزيزي واسه خواهر.)
پاسخ پرسش سوم ( براي كه ) : اينكه عشق براي كه توليد يا عرضه مي شود مبحثي است كه اندكي متفاوت با پرسش مشابه مطرح شده در علم اقتصاد است. در علم معمولي اقتصاد ، پاسخ اين پرسش آن ميشد كه بله. كالا و خدمات براي متقاضي توليد مي شود. متقاضي فردي است كه حاضر است در ازاي پرداخت قيمت آن كالا يا خدمت ، آنرا دريافت نمايد. اما در علم اقتصاد عشق ، لزوما چنين نيست. در اقتصاد عشق ، عاشق به عنوان عرضه كننده ( Supplier ) و معشوق به عنوان مصرف كننده ( Consumer ) قلمداد ميشوند.نكته بسيار مهم آنست كه مصرف كننده عشق لزوما به معناي متقاضي ( Demander ) عشق نمي باشد.
بنابراين عرضه كنندگان عشقهايي اينچنيني در اصطلاح يا 1- عشاقي ايثارگر و بدون توقعي مي باشند كه قيمتي در ازاي ارائه يا عرضه خدمت عشق دريافت نمي نمايند و يا 2- عشاقي مي باشند كه معشوق شان به هر دليل كه چرا و چگونه اش بماند ، در زمان عرضه خدمت عشق ، حاضر به پرداخت قيمت آن و به عبارتي تقاضا نمودن آن نمي شوند. مصداقش را سالها قبل پير همدان بابا طاهر ، كه اخيرا از زيارتش بازگشته ام به شيوايي بيان كرده است:
چه خوش بي مهرباني هر دو سر بي ... كه يك سر مهرباني درد سر بي ...
خلاصه نتايج اين پست : 1- سه سوال در علم اقتصاد عشق مطرح است. چه چيز ، چگونه بايد براي كه توليد شود ؟؟؟ 2- علم اقتصاد عشق تك محصولي است گرچه اين محصول يا خدمت كه طيف عشق نام دارد خود انواع متفاوتي دارد3- عوامل توليد عشق متاثر از محيط فردي ، درك عقلاني هر فرد ، قلب و احساسات مشتقه از آن و ...است كه بسته به نحوه تركيب هر كدام از اين عوامل عشق هاي متفاوتي از لحاظ كيفي (درك ، عمق ، ماندگاري ، زيبايي ، اصالت و...) توليد مي شود. 4- برخي عرضه كنندگان عشق به دلايلي ، قيمتي در ازاي عرضه خدمات عشقي خود دريافت نمي نمايند.
آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
|||||||||||||||||
|